کد کده تربچه

       کد کده تربچه

تنهاترین
تنهاترین
مهر- محبت -صفا و صمیمیت و یک رنگی

دکتره بعد از معاینه ازش میپرسه «خب، بگو ببینم واسه چی کمر درد شدی؟»

مریض پاسخ میده: «محض اطلاعتون باید بگم که من برای یک کلوپ شبانه کار میکنم.

امروز صبح زودتر به خونهم رفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم!

 وقتی وارد اتاق شدم، فهمیدم که یکی با همسرم بوده!! در بالکن هم باز بود. من سریع دویدم طرف بالکن، ولی کسی را اونجا ندیدم.

 وقتی پایین را نگاه کردم، یه مرد را دیدم که میدوید و در همان حال داشت لباس میپوشید.

 من یخچال را که روی بالکن بود گرفتم و پرتاب کردم به طرف اون!! دلیل کمر دردم هم همین بلند کردن یخچاله.»

مریض بعدی،

 به نظر میرسید که تصادف بدی با یک ماشین داشته.

دکتر بهش میگه «مریض قبلیِ من بد حال به نظر میرسید، ولی مثل اینکه حال شما خیلی بدتره! بگو ببینم چه اتفاقی برات افتاده؟»

مریض پاسخ میده: «باید بدونید که من تا حالا بیکار بودم و امروز اولین روز کار جدیدم بود.

 ولی من فراموش کرده بودم که ساعت را کوک کنم و برای همین هم نزدیک بود دیر کنم.

من سریع از خونه زدم بیرون و در همون حال هم داشتم لباسهام را میپوشیدم، شما باور نمیکنید؛ ولی یهو یه یخچال از بالا افتاد روی سر من!»

وقتی مریض سوم میاد

 به نظر میرسه که حالش از دو مریض قبلی وخیمتره.

دکتره در حالی که شوکه شده بوده دوباره میپرسه «از کدوم جهنمی فرار کردی.....!!!!»

«خب، راستش من بالای یه یخچال نشسته بودم که یهو یه نفر اون را از طبقهء سوم پرتاب کرد پایین...»

فربون تون نظریادتون نره

نگارش در تاريخ شنبه 5 فروردين 1391برچسب:بهترین ترانه, توسط علی طوفان
بهترین ترانه رو من از چشای تو میسازم
تو غمار زندگیمون تو نباشی من می بازم

اگه باشی در کنارم با تو من مالک دنیام
بی خیال غربت و غم،بی خیال نور فردام

دوستت دارم،دوستت دارم،توی دنیام تو رو دارم
دوستت دارم،دوستت دارم،توی دنیام تو رو دارم

مثل آسمون که تنها امیدش چندتا ستارست
دیدن برق نگاهت واسه من عمر دوبارست

از سرانگشت تو یعنی قصه ی خوب نوازش
هر نگاه عاشق تو غزل آبی خواهش

جاده های مهربونی میگذره از تو نگاهت
روشنه شبای تارم با خیال روی ماهت



 

نگارش در تاريخ شنبه 5 فروردين 1391برچسب: ميروم شايد فراموشت كنم , توسط علی طوفان

من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما می روی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را



 

نگارش در تاريخ شنبه 5 فروردين 1391برچسب:گاهي آرزو مي کنم,,,, توسط علی طوفان

گاهي آرزو مي کنم...

    کاش هرگز نمي ديدمت تا امروز غم نديدنت را

  بخورم!!!

کاش لبخندهايت آنقدر زيبا نبودند که امروز آرزوي

  ديدن يک لحظه

فقط يک لحظه از لبخندهاي عاشقانه ات را داشته

  باشم!

کاش چشمان معصومت به چشمانم خيره نمي شد

 تا امروز

چشمان من به ياد آن لحظه بهانه گيرند و اشک

   بريزند!

کاش حرف هاي دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با

   خود نگويم

" آخه او که ميدونست چقدر دوستش دارم!!!!"

 

دختر دانش‌آموزی صورتی زشت داشت. دندان‌هایی نامتناسب با گونه‌هایش، موهای کم‌پشت و رنگ چهره‌ای تیره. روز اولی که به مدرسه جدید آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند. نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه‌وارد ایستاد و از او پرسید: میدونی زشت‌ترین دختر این کلاسی؟ یک دفعه کلاس از خنده ترکید… بعضی ها هم اغراق‌آمیزتر می خندیدند.

اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله‌ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه‌ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند: اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذاب هستی. او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند.

مهربانی زیبایی جذابیت اخلاق او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود. به یکی می گفت چشم‌عسلی و به یکی ابروکمانی و…. به یکی از دبیران، لقب خوش‌اخلاق‌ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب‌ترین یاور دانش‌آموزان را داده بود. آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجیدهایش از دیگران بود که واقعاً به حرف‌هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه‌های مثبت فرد اشاره می کرد. مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا! و حق هم داشت. آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود.

سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری‌اش احساس کردم شدیداً به او علاقه‌مندم. ۵ سال پیش وقتی برای خواستگاری‌اش رفتم، دلیل علاقه‌ام را جذابیت سحرآمیزش میدانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی‌اش گفت:

برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!

 

در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند. روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟ همسرم جواب داد: من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم؛ و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید.


 

نگارش در تاريخ شنبه 5 فروردين 1391برچسب:تنها ترین, توسط علی طوفان

 

 


ادامه مطلب...

مرکز کامپیوتر و موبایل مـــــــهدی در خدمت اهالی محترم

آدرس : شهرستان هریس - خ امام(ره) - پایینتر از تربیت بدنی - مرکز کامپیوتر مهدی

 

 

 

 

تصویر بدون سانسور شنای بانوان اسلامی در ایران!

تصویر بدون سانسور شنای بانوان اسلامی در ایران!
بدون شرح!

 


شنای بانوان اسلامی در ایران!
 

دختر ژاپنی بخاطر عکس های جالبش مشهور شد! + تصاویر

دختر ژاپنی بخاطر عکس های جالبش مشهور شد! + تصاویر
ناتومی دختری اهل کشور ژاپن است که در شهر توکیو زندگی می کند...

ناتومی دختری اهل کشور ژاپن است که در شهر توکیو زندگی می کند. این دختر به عکاسی علاقه فراوانی دارد و برای همین تصمیم گرفت یک سری تصاویر جدید و متفاوت از خود را در اینترنت پخش نماید.


 
مجموعه عکس او با عنوان پرواز در توکیو مورد استقبال افراد بسیار زیادی قرار گرفت و باعث شهرت ناتومی شد. او در این تصاویر درحالت پرواز دیده می شود.




 
ناتومی می گوید که گرفتن این تصاویر ساده است اما من برای گرفتن بعضی از آنها بیشتر از 300 بار تلاش کرده ام. من پس از اینکه مکان مورد نظر را پیدا می کردم با استفاده از دوربینی که توانایی عکسبرداری سریع را دارد به هوا می پریدم و دوربین مجموعه ای از تصاویر من را عکسبرداری می کرد.




 
او درمورد واکنش مردم می گوید: بسیاری از مردم فکر می کردند که من دیوانه هستم. من صدای آنها می شنیدم که میگفتند او دیوانه است بهتره با پلیس تماس بگیریم!

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 19 صفحه بعد

آرش و هلنا - Broken Angel