خــــدایا به داده ات و نداده ات و گرفته ات شــــکر
داده ات نـعـمــت
نداده ات حـکـمـت
و گرفته ات امتحان است
توقلب شکسته خانه داری
خدایا عاشـــقان را با غم عشق آشنا کن
ز غم های دگر غیر از غم عشقت رها کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکســـــته قلب من جانا به عهد خود وفا کن
خـــدایا بی پناهــــــــــم ز تو جــــز تو نخواهـم
اگر عشقت گناهســــت ببین غرق گناهـــــــم
دو دسـت دعا فــرا برده ام به سـوی آســمان ها
کـه تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشــــان ها
بدست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد
بـه آه و زاری اگر نپذیری شکســـته دلـم را دگر که پذیرد
"زنده یاد قیصر امین پور
آهسته بیا . چیزی هم ننویس
همان که بخوانی بس است
من به بی محلی عادت دارم...

دل مي گيرد و ميميرد و هيچ کس سراغي ز آن نمي گيرد.
ادعاي خدا پرستيمان دنيا راسياه کرده ولي ياد نداريم چرا خلق شديم.
غرورمان را بيش از ايمان باور داريم.
حتي بيش از عشق
---------------------

گفتمش: دل ميخري؟!
پرسيد چند؟!
گفتمش: دل مال تو، تنها بخند.
خنده کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل ز دستش روي خاك افتاده بود
جاي پايش روي دل جا مانده بود
جاي پايش روي دل جا مانده بود...